اقدام عجیب این هفته بخش طنز پربیننده تلویزیون صدای آمریکا در سانسور «نیروی دریایی آمریکا» به عنوان شخصیت بد هفته، موجی از اعتراضات ایرانیان، حتی رسانه های نزدیک به اپوزیسیون را به دنبال داشته است.
به گزارش خبرنگار «آینده»، پس از بخشنامه بی سابقه نیروی دریایی آمریکا و الزام اعضایش برای به کار بردن لفظ جعلی خلیج ع ر ب ی، تهیه کنندگان برنامه پارازیت که از عرق و تعصب همه ایرانیان در موضوع خلیج فارس آگاهند، تلاش کردند با وارد شدن به این موضوع، برای خود محبوبیت کسب کنند و از همین رو در آغاز برنامه مجری سخنانش را با این جمله آغاز کرد: «سلام! من خلیج فارس هستم و این سی و دومین خلیج فارسه، خلیج فارسی که خلیج فارس شماست، ... همه خلیج فارس ها برای شما خلیج فارس بوده» و بعد از آن تعداد زیادی از اسناد و نقشه های قدیمی و تاریخی خلیج فارس به زبان عربی و انگلیسی که در آنها به خلیج فارس اشاره شده بود، به عنوان سند و مدرک نشان داده شد.
با این حال زمانی که طبق روال برنامه نوبت به شخصیت بد هفته رسید، مجری که احتمالا مجوز اشاره به نام نیروی دریایی آمریکا به وی داده نشده بود، با شیطنت تنها گفت: شخصیت بد هفته خودش می دونه کیه. اسمشو نمی گم!
این اقدام برنامه مذکور که تیتراژ خود را با شعارهایی چون آزادی و دموکراسی و... آغاز می کند، اعتراضات گسترده ای در شبکه های مجازی از سوی ایرانیان حتی با گرایش ضد جمهوری اسلامی به همراه داشته است.
آنها با مضامین مختلف شبیه این جملات را داشته اند که: "یعنی چی که اسمشو نمیگی درآزاد ترین کشور دنیا نمیتونی اسمشو ببری؟مگه در آمریکا آزادی بیان نیست ؟ بعد حرف از دموکراسی میزنی اگه تو نمیتونی اسمشو ببری ما میتونیم , شخصیت بد این هفته کسی نیست جز نیروی دریای آمریکا (Navy) امیدوارم در برنامه هفته ی بعد اسم شخصیت بد این هفته رو ببرید وگرنه مطمئن باشد سیل کثیری از مخاطباتون رو از دست میدید ."
سازمان بسیج دانشجویی با صدور بیانیهای ضمن محکوم کردن اقدام پلیس انگلیس در ضرب و شتم دانشجویان، خواستار محاکمه سران نظام پادشاهی انگلستان در دادگاههای بینالمللی شد.
به گزارش فارس، متن بیانیه سازمان بسیج دانشجویی به شرح زیر است:
بسمالله الرحمن الرحیم
امروز جهان شاهد ضرب و شتم دانشجویان و خرد شدن استخوانهای جوانان متعرض
به حکومت پادشاهی انگلستان بود و مردم جهان به عینیت، دروغی بودن تمامی
ادعاهای حقوق بشر غرب در نظام لیبرال دموکراسی را از نزدیک مشاهده کرده و
در این میان مردم انگلستان و به خصوص دانشجویان بیدفاع انگلیسی، طعم آزادی
و حقوق بشر ادعایی حکومت انگلستان را زیر باتومها و مشتها و لگدهای
پلیس این کشور چشیدند.
رفتار حکام انگلیسی در برخورد با دانشجویان معترض این کشور یادآور سلطهگریهای بریتانیای کبیر در قرون گذشته و ظلم و ستم و استعمار واستثمار ملتهای بیگناه در نقاط مختلف دنیا بود.
چهرهای که از استکبار انگلیس به نمایش گذاشته شد، واقعیت انکارناپذیری بود که سالها در پس پرده رنگارنگ دفاع از حقوق بشر و آزادی ادعایی صاحبان قدرت مخفی شده بود.
ما دانشجویان ایران اسلامی ضمن همدردی و حمایت از دانشجویان و جوانان بیدفاع انگلیس، خواستار ایجاد فضایی آزاد و دموکراتیک برای پیگیری مطالبات دانشجویان و مردم انگلستان از حکام و صاحبان قدرت این کشور بوده و از مجامع حقوق بشری خواستار پیگیری نقض حقوق شهروندی در این کشور شده و درخواست محاکمه سران نظام پادشاهی انگلستان را در دادگاههای بینالمللی داریم.
بسیج دانشجویی دانشگاههای سراسر کشور
بهترین جنگل های کشور داره می سوزه، با اسب و دبه آب می خوان آتیش رو خاموش کنن، اونوقت با میان با هواپیما رو تهران آب می پاشن!!! آخه این درسته ...
Money is not everything, but it is, definitely, most of the things. Course I’m not here to discuss its value but the money itself. Have you observed your money before? Are you sure that you are clear about the objects featured on the notes? Do you know what kind of notes foreigners take out when shopping? If no, how about view the money collection with me. Have fun!
جالب اینجاس که رو پستر خورده مصلا، اما نمایشگاه توی محل دائمی نمایشگاه های بین المللیه
ادامه شو حتما بخونید باحاله.برگرفته از emja87.blogfa.com
سلام بر و بچ
یه تحقیقی انجام دادم در مورد کلمه های فرانسوی که وارد فارسی شدن و ازشون استفاده میکنیم
برمیگرده به زمان قاجاریه که روابط ایران با غرب بیشتر مربوط به فرانسه میشد
این شعرو حتما خیلیا شنیدن با خوندن ولی چون خیلی قشنگه گذاشتم برای اونایی که احیانا نخوندن
ادامه مطلب ...شنیدم در زمان خسرو پرویز گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش بدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست سراپایش دروغ و یاوه گویی ست
گذشت و روزی آمد نامه از مرد گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با هال و مآبی نوشته شوهرش با خط آبی:
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟ بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم تماما شایعاتی هست موهوم
هرآن کس گویداین جاچوب داراست بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟ کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلن نداریم شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تمامن بیست این جا فقط خود کار قرمز نیست این جا
پشت دریا شهریست که در آن
خوشه بندی جرم است
خبری نیست از آن مسخره بازی هایی
که فقط بر سرِ این مردم بیچاره روا می دارند
بام ها جایِ کبوترهایست
که فقط گندمِ یارانه ای از دولتشان میگرند
و جز آن ماه به ماه سهمیه ی نفت که بر جیب زنند
و در آرامشِ محض
با دلی سیر به فوّاره ی هوشِ بشری می نگرند
پشت دریا شهریست که در آن
مردُمش قبض نمی پردازند
و نمی دانند قبضِ برق و گاز و آب یعنی چه!
تورّم ، صفر حتی نیست
و کمتر هست
کسی اصلاً نمی داند تورّم چیست
پشت دریا شهریست که در آن
بانک ها از پسِ هر وام نمی گیرند سود
و نگویند که اسلامیست بانک
گرچه بانکِ من و تو
هم زِ ما سود طلب دارد و هم صفّتِ آن اسلامیست
و نزول از من و تو میگیرند
پشت دریا شهریست که در آن
هرچه بَد دیده ام اینجا ، دگر آنجا خوبیست
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاکِ غریب
نه دُبی خواهم رفت
نه سوئد یا کانادا
همچنان خواهم راند
قایقِ من موتوریست
گرچه با سهمیه ی اندکِ سوخت
ره به جایی نبرم
هرکجا هستم باشم
فقط اینجاست که نباید باشم
آسمان مالم نیست
پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مالم نیست
همه شان سهمیه بندی شده اند
سهمم کو؟
چشم ها رو شستم
جور دیگر دیدم
باز هم سود نداشت
وای ، میترسم از امشب که بیاید در خواب
آن عزیزم ، سهراب
و بگوید که چرا شعر مرا دزدیدی
و چُنینش کردی ، خندیدی
بابد امشب بروم
و چمدانی را که به اندازه ی پیراهنِ تنهایی من جا دارد بر دارم
و به سمتی بروم
که گم و گور شوم