۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰۰
محققان علم مواد به تازگی یک نانو ماشین مسابقهای جدید را ساخته اند...
۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰۰
در ادامهی مطلب میتونید یک مطلب درباره ساخت نانو خودرو بخونید اما در حکایت این ۲۰ ها که آخرش به ۲۰۰ میرسه باید بگم فردا یا امشب یا یه چیزی بین این دوتا تولد یکی از دوستامونه که به ۲۰سالگی میرسه حالا شیرینیشو کی بده بستگی به خودشو فشار بچهها داره.برای اینکه بفهمین تولد کیه برین صفحهی تولدها.منم همینجا به این دوستمون تبریک میگم. ۲۰
تولدت مبارک ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰ ۲۰۰
ادامه مطلب ... قبل از امتحان میان ترم
در طول امتحان میان ترم
قبل از امتحان پایان ترم
اطلاع از برنامه پایان ترم
هفت روز قبل از پایان ترم
شش روز قبل از پایان ترم
پنج روز قبل از پایان ترم
چهار روز قبل از پایان ترم
دو روز قبل از پایان ترم
یک روز قبل از پایان ترم
شب قبل از امتحان
یک ساعت قبل از امتحان
در طول امتحان
هنگام خروج از سالن امتحان
بعد از امتحان
واقعا چقدر با این تصاویر احساس هم ذات پنداری می کنین؟!
شخصا با شب قبل از امتحان و هنگام خروج از سالن!
راسی با تاخیری چند روزه شروع ترم جدید و تبریک می گم... امید وارم که تو این ترم آرامش بر دانشگاه حاکم باشه!!!و همگی ترم خوبی داشته باشیم...
بعد از اشارهی دکتر سید ابراهیمی به متامتریالها تصمیم گرفتم اطلاعاتی راجع به این مواد بدست بیارم که به نظرم مناسب اومد مطلالبی راجع به این مواد را در این پست قرار بدم.
امیدوارم برای شما هم جالب باشه.
بی تو مهتاب شبی باز از آن کوچه گذشتم
همه تن چشم شدم خیره بدنبال تو گشتم...(ادامه شعر در "ادامه مطلب")
ادامه مطلب ...
تصور ما از پزشکان، اشخاصی است که در صدد هستند به هر نحو ممکن به بهبود بیماری و سلامت بیمارنشان کمک کنند. تلقی جامعه از بیشتر پزشکان، مثبت است.
اما این بار در یک پست متفاوت میخواهیم با هم پرده از فعالیتهای شیطانی پزشکان و به عبارت صحیحتر پزشکنماهایی برداریم که اعمالشان را هیچ عقل سلیمی نمیتواند تأیید کند:
چند شب پیش بعد از خوندن خواص در حالی که خیلی خسته بودم خوابیدم که یه خوابی دیدم که به نظرم جالب اومد براتون تعریف کنم...
ادامه مطلب ...گرگه بعد از کلی جستجو آیدی شنگول و منگول رو گیر میاره؛بعد از کلی چت کردن باهاشون قرار میذاره.
وقتی میره سره قرار میبینه چوپان دروغگو اومد.
گفتم یه کم بخندیم.اگر شما هم جوک قشنگی داری بگو! دور همیم شاد میشیم.
بعدشم اینکه هممون منتظر برگشت جواد و پارسا هستیم.
دوستان!جایی که کاربری همه چیز از بین میره تازه قلمه که رخ نمایی میکنه!!!
از کلمات ghesare مجتبی.
املاشو بلد نبودم.
قرار این نبود...
قرار این نبود که ...
نمی دونم چی بگم.شماها دل منو به درد آوردین.من جسم ناقصی دارم...
۱۹ تیر ماه بود.نگران بهتام عادلی و نگران بقیه دوستان.هر خبری بهم می رسید.تند تند میرفتم اینترنت دنبال خبرهایی از بچه ها.داشتم دیوونه می شدم.
یکی بهم گفت به جای اینکارا و حرص و جوش خوردن بشین وبلاگ بنویس.با اینکار هم سرگرم میشی هم یه استراحتی به فکر و ذهنت میدی.این شد که وبلاگ رو ساختم.فقط برای با هم بودن.با هم بودنی که اصلا که اصلا معلوم نیست کی تموم میشه و چجوری.اونچه که مسلمه الان و حالاس.ارزش دوستی ها رو بدونیم و درک کنیم اگه فردا اتفاقی برای هر کدوم از ما افتاد رومون بشه چیزی بگیم یا کاری کنیم.ولی افسوس...
از اواسط ترم یک همیشه دل مشغولی ذهن و اندیشه ام این بوده که جمعمون از هم نپاشه.جمعی که هیچ گاه وجود نداشته.اگه قراره اردویی برگزار بشه همه بیان و شرط نذارن اگه خانوم فلان نیاد من میام.ولی چه سود... (حاشا به متالی که فقط از نظر رتبه از برق و مکانیک کمتر نیست.از معدن؟؟؟چی بگم.نذاشتین یا نذاشتن یا نذاشتم...).همه دست به عصا باشن که مبادا از کنار کسی رد بشیم و تنمون بهش بخوره و لباسمون کثیف بشه...اینم یه نعمته خاصه متال.
ما به یه زندگی در اجتماع محکوم هستیم.و میشه کاری کرد که زندگی خوش بگذره.
دعوا قهر آشتی کوری خوندن و این بچه بازیا ... فکر نمی کنم مناسب سن ما باشه.این اتفاقا افتاد تا بفهمیم همگی به یه دغدغه نیاز داریم.من قبلا از همین جمع متال یکی از بهترین دوستام و از دست دادم واسه همین نمی خوام این فاجعه برای همه اتفاق بیافته.
هر چه هست از قامت ناساز بی اندام ماست...(منظورم خودمه).
با ضعفی ۹۹ درصدی کرسی نمایندگی و نوسندگی وبلاگ رو واگذار می کنم.این هم آخرین پست من تو این وبلاگ. همین جا از همه کسانی که به نوعی از من رنجیده هستن طلب عفو می کنم.سعی می کنم حباب شیشه ای دور خودمو محکم تر کنم تا هر کس چیزی بهم گفت نشنوم که سریع هم قهر کنم.از پشت حباب فقط ادا درآوردن حال میده.
.
.
.
امید به فردایی بهتر(حتما!!!)