پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

قوم و خویش خدا

این شعرو حتما خیلیا شنیدن با خوندن ولی چون خیلی قشنگه گذاشتم برای اونایی که احیانا نخوندن

ادامه مطلب ...

شنیدم در زمان خسرو پرویز                  گرفتند آدمی را توی تبریز
به جرم نقض قانون اساسی                 و بعض گفتمان های سیاسی
ولی آن مرد دور اندیش، از پیش            قراری را نهاده با زن خویش
که از زندان اگر آمد زمانی                      به نام من پیامی یا نشانی
اگر خودکار آبی بود متنش                     بدان باشد درست و بی غل و غش
اگر با رنگ قرمز بود خودکار                    بدان باشد تمام از روی اجبار
تمامش از فشار بازجویی ست              سراپایش دروغ و یاوه گویی ست
گذشت و روزی آمد نامه از مرد              گرفت آن نامه را بانوی پر درد
گشود و دید با هال و مآبی                     نوشته شوهرش با خط آبی:
عزیزم، عشق من ، حالت چطور است؟   بگو بی بنده احوالت چطور است؟
اگر از ما بپرسی، خوب بشنو                  ملالی نیست غیر از دوری تو
من این جا راحتم، کیفور کیفور                بساط عیش و عشرت جور وا جور
در این جا سینما و باشگاه است            غذا، آجیل، میوه رو به راه است
کتک با چوب یا شلاق و باطوم                تماما شایعاتی هست موهوم
هرآن کس گویداین جاچوب داراست       بدان این هم دروغی شاخدار است
در این جا استرس جایی ندارد              درفش و داغ معنایی ندارد
کجا تفتیش های اعتقادی ست؟              کجا سلول های انفرادی ست؟
همه این جا رفیق و دوست هستیم          چو گردو داخل یک پوست هستیم
در این جا بازجو اصلن نداریم                  شکنجه ، اعتراف، عمرن نداریم
به جای آن اتاق فکر داریم                     روش های بدیع و بکر داریم
عزیزم، حال من خوب است این جا          گذشت عمر، مطلوب است این جا
کسی را هیچ کاری با کسی نیست          نشانی از غم و دلواپسی نیست
همه چیزش تمامن بیست این جا             فقط خود کار قرمز نیست این جا

پشت دریا شهریست...

پشت دریا شهریست که در آن

خوشه بندی جرم است

خبری نیست از آن مسخره بازی هایی

که فقط بر سرِ این مردم بیچاره روا می دارند

بام ها جایِ کبوترهایست

که فقط گندمِ یارانه ای از دولتشان میگرند

و جز آن ماه به ماه سهمیه ی نفت که بر جیب زنند

و در آرامشِ محض

 با دلی سیر به فوّاره ی هوشِ بشری می نگرند

 

پشت دریا شهریست که در آن

مردُمش قبض نمی پردازند

و نمی دانند قبضِ برق و گاز و آب یعنی چه!

تورّم ،  صفر حتی نیست

و کمتر هست

کسی اصلاً  نمی داند تورّم چیست

 

پشت دریا شهریست که در آن

بانک ها از پسِ هر وام نمی گیرند سود

و نگویند  که اسلامیست بانک

گرچه بانکِ من و تو

هم زِ ما سود طلب دارد و هم صفّتِ آن اسلامیست

و نزول از من و تو میگیرند

 

پشت دریا شهریست که در آن

هرچه بَد دیده ام اینجا ، دگر آنجا خوبیست

قایقی خواهم  ساخت

خواهم انداخت به آب

دور خواهم شد از این خاکِ غریب

نه  دُبی خواهم رفت

نه سوئد یا کانادا

همچنان خواهم راند

قایقِ من موتوریست

گرچه با سهمیه ی اندکِ سوخت

 ره به جایی نبرم

 

هرکجا هستم باشم

فقط  اینجاست که نباید باشم

آسمان مالم نیست

پنجره ، فکر ، هوا ، عشق ، زمین مالم نیست

همه شان سهمیه بندی شده اند

سهمم کو؟

چشم ها رو شستم

جور دیگر دیدم

باز هم سود نداشت

 

وای ، میترسم از امشب که بیاید در خواب

آن عزیزم ، سهراب

و بگوید که چرا شعر مرا دزدیدی

و چُنینش کردی ، خندیدی

بابد امشب بروم 

و چمدانی را که  به اندازه ی پیراهنِ تنهایی من جا دارد بر دارم

و به سمتی بروم

که گم و گور شوم

راههای دوست دختر آزاری!!

راههای اذیت کردن دوست دخترها. پسرا اینا رو حفظ کنید و در مواقع نیاز به کار ببندید. Cool Cool

هروقت به موبایل شما زنگ زد و مشغول تعریف کردن وقایع روزانه اش بود(که معمولا این کار را با افزایش شاخ و برگ و با آب و تاب دادن به آن انجام میدهد) صحبت هایش را قطع کرده و اعلام نمایید که پشت خطی دارید و لطف کند و 1 ساعت دیگر تماس بگیرد ! Laughing

ادامه مطلب ...