پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

۳تا پست

سلام به همه متالیا و مهمونای متالی که دلشون همیشه با متالستانه.

یک : سال نو همه مبارک.

دو : هر چی اس ام اس یا پیامک یا پیغوم و پسغوم قشنگ راجع به تبریک عید دارین تو کامنتها بزارین.

سه : یه داستان قشنگ پیدا کردم که میخوام تو ادامه مطلب بزارم ولی خانوما نخونن تا نگارنده از ضرب و شتم احتمالی در امان باشه

دوباره یک : سال نو همه مبارک


ادامه مطلب ...

سال نو مبارک.....

 

 

 

بابا یه سال دیگه هم پیرتر شدیم!!!! این قافله عمر چه زود میگذره! 

امشب که ۴ شنبه سوریه و با این که من خیلی به سنتها پایبندم و به نظرم نباید از این مراسم باستانی گذر کرد اما الان میگم که یکم باید محتاط تر باشیم!!!میدونم که دارم خیلی چرت میگم ولی خب به هر حال میخواستم بگم که سال نو همه ی شما مبارک!!! سعی کنیم تو سال جدید همدیگرو ببخشیم. سخته ولی ممکنه!!! حداقل تلاش بکنیم!! سال بی غمی داشته باشید!!!!  

تا بعد عید خداحافظ!! 

 

 

باز هفت سین سرور
ماهی و تنگ بلور
سکه و سبزه و آب
نرگس و جام شراب
باز هم شادی عید
آرزوهای سپید
باز لیلای بهار
باز مجنونی بید
باز هم رنگین کمان
باز باران بهار
باز گل مست غرور
باز بلبل نغمه خوان
باز رقص دود عود
باز اسفند و گلاب
باز آن سودای ناب
کور باد چشم حسود
باز تکرار دعا
یا مقلب القلوب
یا مدبر النهار
حال ما گردان تو خوب
راه ما گردان تو راست
باز نوروز سعید
باز هم سال جدید
باز هم لاله عشق
خنده و بیم و امید 

 

از عجائب آمریکائیها!!

این مکالمه واقعی است.


گفتگوی آمریکایی ها و اسپانیایی ها روی فرکانس اضطراری کشتیرانی

گفتگویی که واقعاً روی فرکانس اضطراری کشتیرانی، روی کانال ۱۰۶ سواحل Finisterra Galicia میان اسپانیایی‌ها و آمریکایی‌ها در ۱۶ اکتبر ۱۹۹۷ضبط شده‌است.


ادامه در ادامه مطلب!! حتما بخونین!!!!!!!!

ادامه مطلب ...

راز آفرینش انسان!!!

با تشکر از تمام کسانی که دیروز و امروز و فردا  رفتن و میرن و خواهند رفت سر کلاسها!

آیا می خواهین بدونین راز خلقت شما چیست؟!؟!؟! به ادامه مطلب بروید!


راز آفرینش انسان
خدا خر را آفرید و به او گفت: تو بار خواهی برد، از زمانی که تابش آفتاب آغاز می شود تا زمانی که تاریکی شب سر می رسد. و همواره بر پشت تو باری سنگین خواهد بود. و تو علف خواهی خورد و از عقل بی بهره خواهی بود و پنجاه سال عمر خواهی کرد. خر به خداوند پاسخ داد: خداوندا! من می خواهم خر باشم، اما پنجاه سال برای خری همچون من عمری طولانی است. پس کاری کن فقط بیست سال زندگی کنم و خداوند آرزوی خر را برآورده کرد.............
ادامه مطلب ...

tavalllodet mooobaaaaraaaak

farda tavalode yeki dige az dooostaye kheili golemoone ke az behtarin khanandehamoonam hast.taze koliam to jashn baham khale zanak bazi darovordimo khandidim ke baese azorde khater shodan javad shodim harchand badaz modati alio javadam be zomreye ma peivastan o didan che hali mide...kholase koli khandidim.albate in avalin bari bood ke roo be khalezanak bazi ovorde boodim vali tasmimam in shod ke sale dige be onvane khalezanaktarin entekhab besham.pish nahad mikonam shomam ye bar emtehanesh konid hatman moshtari mishin. agaram nemidoonid bayad chikar konid biaed pishe khodam be yeki az bache haye khodemoon ke ostade inkare moarefitoon konam.  

too safheye tarikhe tavalodha mitoonid bebinid farda tavalode kie:d 

 

می خواستم واسه تولد یکی از عاملان رونق وبلاگمون یه پست جدا بذارم گفتم همینجا باشه بهتره ! برا همین از مجتبی اجازه نگرفتم  و الان دارم ویرایش می کنم!!  تولدت مبارک ! امیدواریم سال خوبی داشته باشی........ دوستان بفرمائین دهنتونو شیرین کنین!!!                                                 Abbas 

 

 

یه داستان دیگه

بازم سلام خدمت همگی دوستان:

وقتی نظر مهدی تو پست "زن" روخوندم یاد این نقاشی جالب افتادم ودیدم حیفه حالا که حرفش شد اینو نذارم؛به قول شاعر" الا دختر خانوم انصاف می کن" که به آقایون ظلم میشه یا به خانوما!


نقشه جغراقیایی کادو های روز پدر و روز مادر به آنها



اما گذشته ازین مطلب بالا یه داستان هم در ادامه مطلب میذارم که اونم خیلی قشنگه،فقط امیدوارم قبلا نخونده باشید،گرچه که معروفه. مرسی از توجهتوووووووووون .


ادامه مطلب ...

زن

۸ مارس روز زن گرامی باد

.

.

.

خداوند مشغول خلق کردن زن بود، شش روز می گذشت...

فرشته ای ظاهر شد و عرض کرد : چرا این همه وقت صرف این یکی می فرمایید ؟!

خداوند پاسخ داد :  دستور کار او را دیده ای :  

او باید کاملا قابل شستشو باشد، اما پلاستیکی نباشد.

باید بتواند با خوردن قهوه تلخ بدون شکر و غذای شب مانده کار کند .

باید دامنی داشته باشد که همزمان دو بچه را در خودش جا دهد .

بوسه ای داشته باشد که بتواند همه دردها را، از زانوی خراشیده گرفته تا قلب شکسته، درمان کند.

و شش جفت دست داشته باشد!!!


 فرشته از شنیدن این همه مبهوت شد.
گفت : شش جفت دست ؟ امکان ندارد ؟!!


خداوند پاسخ داد : فقط دست ها نیستند. مادرها باید سه جفت چشم هم داشته باشند !
یک جفت برای وقتی که از بچه هایش می پرسد که چه کار می کنید، از پشت در بسته هم بتواند ببیندشان.
 یک جفت باید پشت سرش داشته باشد که آنچه را لازم است بفهمد !!!

و جفت سوم همین جا روی صورتش است که وقتی به بچه خطاکارش نگاه کند، بتواند بدون کلام به او بگوید او را می فهمد و دوستش دارد ...

 فرشته سعی کرد جلوی خدا را بگیرد : این همه کار برای یک روز خیلی زیاد است. باشد فردا تمامش بفرمایید !

خداوند فرمود : نمی شود! چیزی نمانده تا کار خلق این مخلوقی را که این همه به من نزدیک است، تمام کنم. او می تواند هنگام بیماری، خودش را درمان کند، یک خانواده را با یک قرص نان سیر کند  و یک بچه پنج ساله را وادار کند دوش بگیرد.

فرشته نزدیک شد و به زن دست زد :اما ای خداوند، او را خیلی نرم آفریدی !

-  بله نرم است، اما او را سخت هم آفریده ام. تصورش را هم نمی توانی بکنی که تا چه حد می تواند تحمل کند و زحمت بکشد .

فرشته پرسید : فکر هم می تواند بکند ؟

 خداوند پاسخ داد : نه تنها فکر می کند، بلکه قوه استدلال و مذاکره هم دارد .

آن گاه فرشته متوجه چیزی شد و به گونه زن دست زد : ای وای، مثل اینکه این نمونه نشتی دارد. به شما گفتم که در این یکی زیادی مواد مصرف کرده اید !!!

خداوند مخالفت کرد : آن که نشتی نیست، اشک است !

 فرشته پرسید : اشک دیگر چیست ؟!

خداوند گفت : اشک وسیله ای است برای ابراز شادی، اندوه، درد، نا امیدی، تنهایی، سوگ و غرورش.

فرشته متاثر شد  : شما نابغه اید ای خداوند، شما فکر همه چیز را کرده اید، چون زن ها واقعا حیرت انگیزند ...  


زن ها قدرتی دارند که همه را متحیر می کند.     

سختی ها را بهتر تحمل می کنند.

بار زندگی را به دوش می کشند، ولی شادی، عشق و لذت به فضای خانه می پراکنند.

وقتی می خواهند جیغ بزنند، با لبخند می زنند.

وقتی می خواهند گریه کنند، آواز می خوانند.

وقتی خوشحالند گریه می کنند. و وقتی عصبانی اند می خندند.

برای آنچه باور دارند می جنگند. در مقابل بی عدالتی می ایستند.

وقتی مطمئن اند راه حل دیگری وجود دارد، « نه » نمی پذیرند.

بدون کفش نو سر می کنند، که بچه هایشان کفش نو داشته باشند. 

  برای همراهی یک دوست مضطرب، با او به دکتر می روند. 

  بدون قید و شرط دوست می دارند.

وقتی بچه هایشان به موفقیتی دست پیدا می کنند گریه می کنند و وقتی دوستانشان پاداش می گیرند، می خندند. 

  در مرگ یک دوست، دلشان می شکند. در غم از دست دادن یکی از اعضای خانواده اندوهگین می شوند، با این حال وقتی می بینند همه از پا افتاده اند، قوی، پابرجا می مانند

. قلب زن است که جهان را به چرخش در می آورد.

می دانند که بغل کردن و بوسیدن می تواند هر دل شکسته ای را التیام بخشد.

کار زن ها بیش از بچه به دنیا آوردن است، آنها شادی و امید به ارمغان می آورند.

 زن ها چیزهای زیادی برای گفتن و برای بخشیدن دارند. 

 و خداوند بزرگ  ، دانای اسرار است ...

تو کدومشونی؟

بی مقدمه! هفته آخر رو تعطیل کنید دوستان عزیز!

هر خبری هم بشه در یونیمون در همین وبلاگ به نظر شما خواهیم رسانید!

البته باید به خدمتتون برسونم این وبلاگ در ایام نوروز ۲۴ ساعته در ۷ روز هفته دایر خواهد بود و تعطیلی نیز نداریم!


راستی!

چهار نفر بودند. اسمشان این ها بود:‌ همه کس، یک کسی، هرکسی، هیچ کس.


کار مهمی در پیش داشتند و همه مطمئن بودند که یک کسی این کار را به انجام می رساند. هرکسی می توانست این کار را بکند،‌ اما هیچ کس این کار را نکرد. یک کسی عصبانی شد، چرا که این کار، کار همه کس بود، اما هیچ کس متوجه نبود که همه کس این کار را نخواهد کرد.. سرانجام داستان این طوری تمام شد که هرکسی یک کسی را سرزنش کرد که چرا هیچ کس کاری را نکرد که همه کس می توانست انجام بدهد.
تو کدومشونی؟

آرزوهایی که حرام شدند

سلام خدمت همه ی دوستان گل متالی و متالستانی؛من برگشتم!!!(توروخّدا ازجاتون بلند نشید،شرمنده میکنید)

 خب،اما اصل مطلب:

تواین مدتی که نبودم این داستانک قشنگ رو پیداکردم ویاد اون داستانای زیبایی اوفتادم که مهدی یه مدت برامون می ذاشت.راستش من که این  قصه رو که خوندم یه حس خاصی بهم دست داد،نمیدونم شمام اینطوری بشید یا نه... .

خلاصه ی مطلب اینکه ... فک کنم امروز از14000 میگذریم!!!

 مرسی

 

ادامه مطلب ...

سلام ! تقلب!

اول سلام به همگی که کلا تو این چند وقته انقدر درس خوندن که وبلاگ یادشون رفت !   

 با کسب اجازه از همه به خصوص پارسا و مجتبی عزیز من هم اومدم...  

 

و اما پست اول درباره تقلبه ! فقط بگین لطفا هر گونه نظری تجربه ای خوب یا بد یا خیلیییی خوب دارین بگین. به زودی حاضر غائب نیز می کنیم ببینیم کیا میان!  

 

حتما ادامه مطلب رو بخونین 

 

گویند: «تقلب مفهومی است بس اساسی» به طوری که شاعر میگوید:

تقلب توانگر کند مرد را / تو خر کن دبیر خردمند را


تاریخچه ی تقلب از جایی شروع میشود که حسن کچل برای نخستین بار به مکتب رفت. از بد ماجرا همان روز امتحان ماهیانه ی کودکان مکتب بود. لیک حسن از روی تنبلی و نا آگاهی از موضوع درس، چشمان چپش را بر روی ورقه ی همزاد انداخت تا نکتی بس ارزشمند از ورقه ی فوق الذکر، دشت کند. این بود که اولین تقلب تاریخ بشری زده شد. البته این تقلب با روش های فوق العاده ابتدایی (البته در مقابل ترفند های کنونی) صورت گرفت. بدین ترتیب که حسن با کلی زور زدن تن را تکان داد و خود را به بالای ورقه ی همزاد رسانید و خیلی راحت مطالب را دو در فرمود.
زان پس تقلب دوران طلایی خود را آغاز کرد. بدین ترتیب که گسترش یافت و مصادیقی متفاوت پیدا کرد. از جمله تقلب های رایج تقلبات سر امتحان، دو در کردن غذا از سلف و ... را می شود نام برد. 

حال روش هایی از تقلب در امتحانات را به نظرتان می رسانم در ادامه مطلب بخونین حتما  :

ادامه مطلب ...