تصادفا دفتر دوم آثار شاملو که ترجمه گزیدهای از اشعار شاعران بزرگ جهان است ، ورق میزدم که چششم به شعر «تو را دوست میدارم» پل الوار افتاد. شعر زیبایی که این روزها به واسطه سریال مدار صفر درجه و خوانده شدن مکررش به وسیله یکی از قهرمانهای داستان ، مورد توجه همه قرار گرفته است:
تو را دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که نشناختهام دوست میدارم
تو را به جای همه روزگارانی که نمی زیستهام دوست میدارم
برای خاطر عطر گسترده بیکران و برای خاطر عطر نان گرم
برای خاطر برفی که آب می شود،برای خاطر نخستین گل
برای خاطر جانوران پاکی که آدمی نمیرماندشان
تو را برای خاطر دوست داشتن دوست میدارم
تو را به جای همه زنانی که دوست نمی دارم دوست می دارم.
جز تو ، که مرا منعکس تواند کرد؟من خود،خویشتن را بس اندک میبینم.
بی تو جز گستره بی کرانه نمی بینم میان گذشته و امروز.
از جدار آینهَ خویش گذشتن نتوانستم
میبایست تا زندگی را لغت به لغت فرا گیرم
راست از آنگونه که لغت به لغت از یادش میبرند.
تو را دوست می دارم برای خاطر فرزانگیت که از آن من نیست .
تو را برای خاطر سلامت
به رغم همه آن چیزها که به جز وهمی نیست دوست میدارم .
برای خاطر این قلب جاودانی که بازش نمیدارم .
تو می پنداری که شکی ،حال آنکه به جز دلیلی نیستی
تو همان آفتاب بزرگی که در سر من بالا میرودبدان هنگام که از خویشتن در اطمینانم.
عیدتان مبارک.همین.
دیونه ی اشعار عاشقانم.بیشتر باشه عالی میشه