دوباره ریشهی این زخم، قلب تهران است / تمام فلسفهی درد، راه درمان است / هنوز تیرهی جلاد، منقرض نشده است / هنوز کشتن و اعدام رسم انسان است / وطن! ببین که در این روزها پس از سی سال / دوباره عاقبت انتقاد، زندان است / دوباره قیمت بازار دستمان آمد / کلام راست گران و دروغ ارزان است / در این عدالت موهوم و عدل بیانصاف / تمام هیزم این کوره، جان انسان است / ولی برای همین مردم اینک “آزادی” / نه آرزوی محال و نه گنج پنهان است / رئیس منتصب! ارباب! جانشین خدا! / بدان تو هیچی و ایران هنوز ایران است / گمان مکن که پس از چند سال آزادی / تحمل خس و خاشاک راه، آسان است / برای قفل دهانها شکنجه کافی نیست / شکنجههای تو کم، دردها فراوان است / گمان که آب مشوش، دوباره ساکن شد / هنوز ماهیت این سکوت طوفان است / دروغ های تو امروز باز ثابت کرد / هنوز حرف سیاست، دروغ باران است
استاد با صندلی و اتاق خالی و کلاس بی استادت چه کنیم؟؟؟
خیلی عکس جالبیه.استاد باستانی پاریزی.استاد ابتهاج و استاد شفیعی کدکنی
سلام وقت شما بخیر
از شما دوست عزیز دعوت می شود در مسابقه ی شماره 4 وبلاگ مدیریت زمان و موفقیت( با جایزه) شرکت کنید.
لطفا درصورتیکه پاسخ مسابقه را می دهید پاسخ را در قسمت نظرات همان پست مسابقه ی 4 بنویسید.
یا علی
سلام پارسایکم فوضولی کنم؟
اگه من بودم( با صابقه درخشان بلاگ های متفاوت!!)
1-اول تم پیجو عوش می کردم( با کمال احترام به صلیقه شما)
2-فونت، سایز و فاصله خطوط رو درست می کردم. (خیلی مهمه!!)
3- مطلب بلند غدقن!
4- ببین کدوما بیشترین کامنتو داره (حتی شده تبلیغات!) پست های مربوط به روزمره دانشگاه و داستان کارتونی قشنگی که گذاشتی
یه پیشنهاد: چرا خاطره روزمره کلاس درس و اتفاقات سر کلاسو نمی نویسی باید بیشتر واسه بچه ها جذاب باشه:))
موفق باشی