پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

یا ستارالعیوب...

نمیدونم این چه بلایی بود که این ترم من معادلات ورداشتم.بابا خیلی چرته سخت نیست ولی همچین بد قلقه.چه خبر ؟چیکار میکنید ؟و اینا... حالا بریم سر اصل مطلب...

چند روز پیش خونه یکی از آشنایان که از افراد سرشناس تهران محسوب میشه افطاری دعوت بودیم.شیک و پیک و تر و تمیز و مرتب مثل جنتلمن راه افتادیم و رفتیم خونه اون آقا خر پوله.سلام و روبوسی و چطوری و اینا...که دیدیم به به ببین کی اینجاست. یکی از پسرای متالی اونم چی ۸۷ ایی.هم من جا خوردم هم اون جا خورد که...

بگذریم.با این آقا پسر قصه مون نشستیم و از هر دری گفتیم ( فکر کنم از نیات قلبی هم خبر داشتیم) که موقع شام شد.سر میز اون آقا خر پوله همین که داشت به همه غذا تعارف میکرد یه سینه ای صاف کرد و رو کرد به پسر قصه و گفت : بکش جوون . قراره داماد خودم بش !

آقا یا خانومی که شما باشی مثل توپ شیطونک از جام پریدم و کله ام خورد به سقف.بله؟ داماد ؟ داماد کی ؟ کی داماد کی؟ چی میشنوم؟...

هزار الله اکبر ازین فتنه ها که در مردمه ماست...

خلاصه اون شب با یه حالت غرق در حیرت شبیه افلاطونی که تازه فلسفه یاد گرفته باشه برگشتم خونه.

قضاوت باشه با بقیه ولی چقدر دلم واسه دخترایی سوخت که یه زمانی ... چقدر خوشحال شدم واسه پسرایی که الان می بینن که یه رقیبشون کم شده.

ایشالاه خوشبخت شی ننه!


نظرات 5 + ارسال نظر
مینا جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:15 ق.ظ

سلام.این پسره که میگی کی بود؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟من اصولا دوست ندارم فضولی کنم و اگه بعضی موقعها از کسی سئوالایی میپرسم از رو رفاقته ولی الان میگم که خیلی کنجکاوم که بدونم کیه۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱۱ به هر حال هر کی که هست ان شاا.... خوشبخت شه!!!!!!!!!!!!! ما که پیریم دعا میکنیم ان شاا.... همه جوونا خوشبخت شن مادر!!!!!!!!!!!۱۱

[ بدون نام ] جمعه 27 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ب.ظ

می بینم که سرت بی کلاه مونده آقا پارسا.....!!!

دوست عزیر لطف کن با اسم نظر بده

[ بدون نام ] شنبه 28 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 12:37 ب.ظ

چه تمه خشنگی!!!!!!!!!!!! فقط مشکل داره قاطی پاطی نشون میده! درستش کن

دوست عزیز لطف کن اسم فراموش نشه. اگه دوست نداری با اسم حقیقت بیای اشکالی نیست با اسم مستعار بیا.مثلا شخصیت کارتونی که دوس داری

محمد دوشنبه 30 شهریور‌ماه سال 1388 ساعت 04:44 ق.ظ

سلام پارسا جون!!!
البته به نظر اتفاق جالبی واست افتاده ولی جون ممد تو که اینجوری نبودی...چرا انقد خاله زنکیش کردی؟؟؟

سلام ممد جون.مشتاق دیدار.پسر من همش یه پست خاله زنکی گذاشتم؟!!!
خب این وبلاگ باید به مزاج همه خوش بیاد دیگه هم خاله زنکها هم آنتی عمومردکها!
فکر نمی کنی با این نظر شاید کسی فکر کنه پسر داستان خودت بودی؟؟؟

Ali چهارشنبه 1 مهر‌ماه سال 1388 ساعت 02:59 ب.ظ

ُپسر عجب داستانی!
ایشالاه خوشبخت شه.
خب پارسا بهش بگو شیرنی ما رو فراموش نکنه دیگه .

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد