پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

دوشنبه بود.....۱۶آذر

 

در ادامه مطلب:مختصری از ۱۶ آذر امسال

با کلی بحث و مذاکره تونستم مامانم رو راضی کنم که دانشگاه امروز بازه و هیچ خطری منو تحدید نمی‌کنه ، ولی از لحظه‌ی اول که تو کلاس سد ابرام نشستم منتظر بودم تا تموم شه و برم اوضاع انقلاب رو ببینم.با مسا‍‍‍یلی که تو کلاس پیش اومد این حس تقویت شد.

با چند تا از بچه‌ها رفتیم پایین،میشه گفت از مرکز قلب،هر 5متر یه پلیس گذاشته بودن.در عین تاْسفی که برای کشورم می‌خوردم حس خوبی هم داشتم،دوباره یک روز پر هیجان دیگه...دوباره آرمان و مسولیت دانشجویی....

رسیدیم انقلاب.مثل همیشه پر از پلیس،9نفر کارت منو چک کرد (شمردم)،حتی نفر آخر عکسمو با خودم تطبیق داد.

وارد دانشگاه که شدم دانشجو‌ها،دانشجو‌های همیشگی نبودن یا اصلا خیلی‌هاشون دانشجو نبودن،از ظاهرشون تابلو بود.

تعداد خواهرای چادری هم چند برابر شده بود و تاسف می‌خوردم که چرا حرمت چادرها رو به این راحتی می‌شکنند و اینطور از چادراشون مایه می‌ذارن.البته به‌خوبی از دانشجوها قابل تمییز بودن(چفیه،پرچم،عکس،...).با خودم می‌گفتم چرا ما چون اونا عکس امام تو دستشونه،عکس امام نداشته باشیم؟چرا ما چون اونا پرچممونو گرفتن،پرچم نداشته باشیم؟

شاید با این کار بهتر می‌تونستیم هدفمونو بگیم و بگیم با چی مشکل داریم ولی حیف که نشد....

کلاس متون با شیطنت بچه‌ها تشکیل نشد(در کلاسو قفل کرده بودن).جلوی فنی منتظر زمان موعود بودیم(11.30)،دیگه اصلا حس خوبی نداشتم .به ازای هر دانشجوی فنی،3 دانشجو نما.

از یکی از خواهرا پرسیدم:ببخشید شما دانشجوی فنی هستید؟

استغفرالله گویان از کنارم رد شد(خدا کنه که اعتقاد داشته باشه).

یهو صدای الله اکبر و مرگ بر آمریکا بلند شد،نمیدونم از کجا ولی فقط سیلی از د.ن رو دیدم که به سمت دانشکده فنی اومد.

با یاران هم قطاری همراه شدیم،هرجا می‌رفتیم بودن.تا اینکه جلوی هنر گیر افتادیم،اولین تنش شدید....

می‌خواستم برم خونه خواص بخونم ولی یه حسی بهم می‌گفت اگر بری دانشجو نیستی....

برگشتیم جلوی فنی.می‌شه گفت فنی رو تو دست گرفتیم ولی کرور کرور د.ن از دور و برمون اومد،اولش مقاومت کردیم و نذاشتیم بیان تو ولی نمی‌دونم اون‌همه دانشجویی که جلوی فنی بودن کجا رفتن.تا به خودمون اومدیم دیدیم فقط چند ردیفیم ،جلوی چند هزار نفر.یکی از بچه‌ها که نمی‌خوام اسمشو بگم ،لینجا خیلی زحمت کشید ولی بجایی نرسید و فنی دست اونا افتاد.

فکر کنم دردناکترین لحظه،همین لحظه بود.کسایی که تا حالا رنگ دانشگاه رو ندیده بودن،توی لابی فنی و روی پله‌هاش پای‌کوبان به دانشجویی خود افتخار می‌کردن و از آرمان‌های دانشجویی خود می‌گفتند....

 

نظرات 13 + ارسال نظر
سارا سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:25 ق.ظ

" الملک یبقی مع الکفر و لایبقی مع الظلم"
حضرت محمد(ص)

پارسا سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:18 ب.ظ

به اندازه تمام عمرم اون لحظه بغض کردم.به خونه ای که مادرم براش زحمت کشیده بود.به خونه ای که پدران ما و شما براش سالها زحمت کشیده بودند بازرگان ها چمران ها حامی ها رحامی ها کارولوکس ها و جبه دار ها و نایی ها و بهرامی ها...چی شد؟ بهش تجاوز شد.به همین راحتی.کاش میمردیم.کاش ریاست جمهوری و مادامالعمر واسه خودش میکرد ولی به خونه مون تجاوز نمیکرد.تحمل این درد جان گیره.بی اغراق میگم.وقتی با ازدحام د.ن ها افتادیم زمین اومدن از رومون رد شدن.ما نه پرچم اسراییل بودیم نه امریکا.ما ادم بودیم.ادمی که اندیشه داشت.به نام آفریدگار اندیشه ها

مهدی سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 04:42 ب.ظ

اول از همه به این نکته اشاره کنم که شما یه غلط املایی داشتی میشی 19.تهدید درسته!
راستش من روز 16 آذر خیلی دوس داشتم بیام دانشگاه, ولی چون تو تعطیلیای قبلش همش بیرون بودم و هیچی درس نخونده بودم بالاجبار موندم خونه.دست تک تک اونایی که اون روز از شان دانشکده فنی دفاع کردن درد نکنه.خیلی مردن..
ولی امروز که روز 17 آذره به قصد جزوه گرفتن رفتم دانشگاه.توی میدون پلیس وایساده بود.فهمیدم که امروزم باید خبری باشه.قصد داشتم زود برگردم. ولی خبر دار شدم ساعت 12 میخوان تجمع کن.هر چی به ظهر نزدیک تر می شدیم تعداد د.ن بیشتر میشد.واقعا قیافشون هیچ شباهتی به دانشجو نداشت!!با همین دو چشم شهلای خودم:) دیدم که کارت بسیج به جای کارت دانشجویی نشون میدن و میان تو!!!
تا اینکه ساعت 12 رسید و ...نمیخوام جای نویسنده ها رو بگیرم,اونا باید تعریف کنن که چه اتفاقاتی افتاد ولی فقط اینو بگم که اتفاقاتی که توی ورزشگاه های آرژانتین میفته از امروز بهتر بود.مملکتی که دانشجو هاشو با اشک آور ساکت کنه.....!

منم با مجتبی موافقم.وقتی ما عکس امام یا پرچم کشورمون دستمون نباشه اونا به خودشون جرات میدن که بگن...
ای بابا!همش سانسور شد که..:)
و بعد از این همه ماجرا بهترین خبر این بود که گوشیم زنگ بزنه و بهم بگن امتحان کنسل شده..به به!!

[ بدون نام ] سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 05:21 ب.ظ

امروز یه مشت مغزمنجمد دیدم که پر شده بودند از نفرت،امروزمرز دوست و دشمن شده بود یه در که ... .
امروز"آن چه بود از همه سو خواری بود وحشت و نفرب و بیزاری بود..."
خیلی زور داره تو روز دانشجو یه عده د.ن بریزن توفنی،تو خونمون،وبگن "فنی رو فتح کردیم . . . "

مینا سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 06:12 ب.ظ

بچه ها باورتون نمیشه ولی من از دیروز وقتی این اخبار مزخرف رو میشنیدم اصلا دیگه اعصاب برام نمونده......
من با اسلام هیچ مشکلی ندارم با ظلمی که به نام اسلام میشه مشکل دارم! با این با من وطن پرست دوآتیشه مثل یه بیگانه رفتار میشه مشکل دارم!
بیاین همه دعا کنیم برای کشورمون دینمون ملتمون.................

doa khobe vali dar soorati ke begim : khodaya maro too amalemoon yari kon.

Javad سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:49 ب.ظ

همه اینا یه طرف این یه طرف:
"جمعی از اغتشاشگران که تعداد آنان به ‏300‏ نفر می رسید با حضور در دانشکده فنی این دانشکده را به آتش کشیدند‏.‏ "
اگه میتونین به اعصابتون مسلط باشید اینو بخونید:
http://www.bornanews.com/vdcb.fb5urhbgsiupr.html
واقعا باید خوشال باشیم که همچین رسانه هایی داریم،البته
"خوانی که چنین الوان ست لایق محضر این مهمان ست"

حمیدرضا H*H سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 10:56 ب.ظ

هیچوقت غربتی رو که شونزدهم حس کردم فراموش نمی کنم! کارناوال دلقک ها توی دانشگاه،خونه ی دوم ما!!!
....
آه اگر آزادی سرودی می خواند
کوچک
همچون گلوگاه یکی پرنده!
(احمد شاملو)

پارسا سه‌شنبه 17 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:22 ب.ظ

به جواد:
رفتم و اون لینک رو دیدم و کامل خوندم.ولی نفهمیدم چرا هر چی توسر میخ بزنی محکم تر میشه؟چه علت فیزیکی پشت این معلوله؟طبق کدام قانون؟شاید ما که متالورژی میخونیم برامون غریب باشه ولی من فکر نمیکنم کسی بتونه حتی این مطلب و درک کنه که هرچی تو سره میخ بزنی محکم تر میشه!
در ضمن با احترام به همه شهدایی که به خاطر عقیده شون در هر جبهه ایی خون دادند: این مروت نیست که اگر بسیجی نبود فرزندان شهدا صدام زاده میشدند.مگر اکنون که بسیج هست بسیجی زاده اند؟

Abbas چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:45 ق.ظ

هیچ حرفی برای گفتن نیست.......
بغض داشت خفم می کرد این دو روز!!!!!!!!!!
کاش فقط میشنیدیم چی شده.... نمی دیدیم!

Ali چهارشنبه 18 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 08:50 ق.ظ

از یک انسان
بر دهانش زنجیر ببستند
دستهایش را به سنگ مردگان آویختند
و گفتند : "تو قاتلی" !

غذایش را ، لباسش را و پرچمش را ربودند
و در سلولی بینداختندش ،
و گفتند : "تو سارقی" !
از تمام بندرگاه‌ها طردش کردند
زیبای کوچکش را ببردند
پس بگفتند : "تو آواره‌ای" !

ای خونین چشم و خونین دست
براستی که شب گذرانست
نه اتاق توقیف باقیست
و نه حلقه‌های زنجیر !
نرون مرد ، ولی رم نمرده‌ است
با چشمهایش می‌جنگد
و دانه‌های خشکیده‌ی خوشه‌ای
دره‌ها را مملو از خوشه‌ها خواهد کرد

memol چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 12:43 ق.ظ

این چند روز مثل چند ماه بر من گذشت .تا جایی که در توانم بود از حیثیت فنی دفاع کردم................
دارم تو تاریکی این شب دق می کنم خدا کنه که زودتر صبح بشه ...........................

مهندسی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:55 ق.ظ

سلام آقا مجتبی
خودت گفتی بیام بنویسم پس باید تاییدش کنی!!!!من نمیدونم خلاصه!!!!!
والا چندتا حرفی که نوشته بودی خیلی حالمو گرفت:
۱-اینکه من خودم به عنوان یه دانشجو از اینکه چفیه بندازم رو دوشم و عکس رهبرم(روحی له الفدا)رو بزنم روسینم و هر روز بیام دانشگاه افتخار میکنم چه برسه به روزی مثل ۱۶آذر ولی چون یه سری اشتباه ازم سر میزنه میترسم حرمتشون شکسته بشه!!!!!(برا این که نوشتی از چفیه و پرچم ایران و عکسها معلوم بود که دانشجو نیستن)
۲-کاش یه روزی برسه که همه دخترهای دانشگاه به این نتیجه برسن که برترین حجاب چادره(مثل مادرون حضرت زهرا(س))و دیگه از اینکه همه خانومای دانشگاه چادری باشن و تو دانشگاه ببینیمشون تعجب نکنیم!!!!!!!
۳-اکثر کسایی که تو دانشگاه بودن دانشجو بودن از علم و صنعت از خواجه نصیر از تهران مرکز و از دانشگاههای شهرستان پس همه دانشجو بودن ولی نه دانشگاه تهرانی و دانشگاههای تو تهران و آره تعداد معدودی هم بودن که اصلا دانشجو نبودن!!!!!
۴-ما هم کتک خوردیم بخدا من خودم ۱۷آذر جلوی علوم از دوتا از خانومای جنبش سبزی کتک خوردم و تو ۱۶آذر هم از نیروی انتظامی!!!!!
۵-رسم همه ساله ۱۶آذر اینه که همه دانشجوهای دانشگاههای دیگه مثل امیر کبیر و شریف و علم و صنعت و از این جور انشگاههای تهران دعوت میشه تا تو برناممون شرکت کنن.(هم انجمن و هم بسیج) اما قبول دارم امسال فرق میکرد چون عده ای از خواص امسال دچار بی بصیرتی شدند
۶-چطور سالهای پیش که در ۱۶آذر شکسته میشد هیچکس اعتراض نمیکرد که به ساحت مقدس علم توهین شد و در خونمونو شکستن؟؟؟؟؟؟؟؟
۷-اشتباهات رو قبول دارم ولی به نظرم کسی که مرتکب این اشتباهات شده بصیرت نداره و بسیجی نیست چون بسیجی گوش به فرمان رهبرشه و آقا هم با همه این کاره مخالفه.
۸-دوست داشتم از اشتباهات دوستان جنبش سبز هم مینوشتی و میگفتی که ۱۷ آذر اول اونا گاز فلفل زدن و اونا ۱۶آذر شیشه هارو شکوندن و شیشه خورده و سکه به طرف ما پرتاب میکردن و صندلی از بالا انداختن رو سر بچه های ما و شعارهایی میدادن که مقدسات مارو هدف قرار می داد و احساسات مارو خدشه دار میکرد.با این حال دانشجویان بسیجی صبر کردن (با اینکه بهشون فشار میومد) که درگیری پیش نیاد ولی از انجمن اسلامی برخی از دوستان انجمنیمون خود عامل درگیری شدند.
۹-خیلی مخلصیم
۱۰-همه دوستان ۸۷ منو بشخصه ببخشن اگه این چندروز رو اعصابشون بودم ومیرفتم سر کلاسا چون احساس کردم الان وظیفم بر رفتن سر کلاسه و شیوه اعتراض به آقای رهبر هم اینگونه نیست(چون ماهم به ایشون اعتراض داریم از حادثه اخیر کوی تا همین چند روز پیش)
۱۱-از زیادی حرفهام هم عذر میخام.
۱۲-دعا کنید/یا علی مدد.


raje be bande aval va dovomet bayad begam ke man be sharhe dide pardakhtam ya be gholi doorbini boodam ke dashtam oon chizaee ke too dide har daneshjooe dar lahzeye voroode be daneshgah miomad ro tasvir mikardam, motmaenam ke khodetam in tafavot ha ro ba hamishe hes mikardi!aslan raje be inke daneshjoohaye basiji che aghide'e daran ya chikar mikhan bokonan chizi nagoftam,chon agar bahse aghide bashe e'eteghaye man too bazi masael az kheili az oona mohkam tare, ke fekr konam too matn kheili khoob oonaro goftam,aslan be khatere hamine ke migam bache haye basiji va nemigam mazhabi chon fekr mikonam esme basiji boodan na sharte lazeme va na sharte kafi baraye mazhebi boodane ya aslan hich rabti be ham nadaran.dar haghighat basiji alan ye noe khase khate fekrie siasi hastesh in ghazie oon tarafam hast shayad be khatere hamine ke ozve hich kodoomeshoon nistam.che basa agar baghie ye ham salighe'e hatoon ham fekr toro mikardan o enghadr sari az arzeshaye ma'anavi maye nemizashtan enghadr sari hormata shekaste nemishod o kasi be khatere kare nakarde ya anjam shode tavasote havadaran morede soe zan gharar nemigereft,hala nemikham kheili tafsil bedam vali in dotarafast albate be nobeye khodesh kootahi haee ham shode.dovoman agar deghat koni neveshtam (kheili hashoon daneshjoo nistan)nagoftam hamshoon pas tameez ghael shodam.hala kari nadarm daneshjooye shahrestan be che dalili bayad 3 rooz be tehran avorde beshe ta tooye fazaye daneshgah, parse bezane,az hazinehaee ke baraye inha too in 3rooz shode sarfe nazar mikonim ,az inke aslan che ghadreshoon vaghean daneshjooam boodan che basa shahrestani ham sarfe nazar mikonim.
vali too in ye hafteye gozashte enghadr in bahsa ro ba bache ha dashtim ke dige khabe shabamam shode namaze fath o axe emam o defa'e az fani...ghadima khabe nabejaee labe'e o pichi mididam.taghire jalebie na?:d
9-ma bishtar
12-mohtajim be doa/ya hosein

مهندسی چهارشنبه 25 آذر‌ماه سال 1388 ساعت 11:58 ق.ظ

اینم بگم که خوشحال میشم وقتی که میامو وبلاگ ورودیتون رو نگاه میکنم.
مخلصیم.

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد