پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

پاتوق دانشجویان مهندسی موادومتالورژی دانشگاه تهران

این جا مکانی است برای دور هم بودن برای با هم بودن

خسته ام..................

خیلی وقت بود که نیومده بودم وبلاگ!!!!!

خیلی وقته که پست نذاشته بودم!!!!! چند روز پیش مهدی و عباس پرسیدن که چرا دیگه نیستم!!!!!! ازشون تشکر میکنم که یاد نبودن من هم بودند!!!! 

راستشو بخواین دلیل خاصی برای نبودنم ندارم به خاطر همین ممکنه هر کس که بپرسه کجایی یه جواب بهش بدم!!!!!(البته خودم میدونم که نبودنم اصلا مسئله ی مهمی نیست!!!!!!!) 

اون زمانی که تازه نویسنده شده بودم قصد داشتم یه سری از نوشته های دکتر شریعتی رو بذارم ولی الان دیگه زمانش نیست.............ان شاءا.... بعدا...................... 

امروز فهمیدم که واقعا برای امتحانا به چالش خوردم !!!!!!!! 

همه امتحانام پشت همه و اینکه تو دو روزش دو تا امتحان سخت با هم دارم و اینکه غیر خواص لای درس دیگه ای رو باز نکردم!!!!!!!!!! 

واقعا تمام انرژیمو گرفت.................

نظرات 17 + ارسال نظر
M3HDI پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:39 ب.ظ

خسته نباشی:))
امتحانای همه همین جوریه. واسه منم همش پشت سر همه.امروز علی خواجه از قول زهرایی گفت مثنکه با طرحی که قرار بود ترم رو عقب بندازن موافقت نشده.ینی از امروز که فیزیک 2 میان ترم دادم باید واسه ترم بخونم.خیلی کار ما شب امتحانیا سخته خدا وکیلی!!:)
کللی امروز سر فیزیک خندیدم.. هی نیره میومد سر جلسه, میگفت بچه ها یه نکته!بعد من منتظر بودم یه نکته ی کلیدی بگه که تمام مسائل باهاش حل شه.بعد مثلا میگف:این میله ای که طولش رو بهتون دادیم بی نهایت نیس!!اگه مرد بود سر جلسه پا میشدم می رفتم ماچش می کردم:-)
راستی این روزا وقتی با تلفن حرف میزنین یا پیامک میدین مواظب باشید!

بصیر پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 10:55 ب.ظ

داش مهدی حالا مردو زن نداره که!چشاتو میبستی قلی زادرو میوردی تو ذهنت بعد ماچش میکردی شاید الان یه امیدی به پاس شدن داشتی!بعدش میرفتی وساطته منو هم میکردی =))

آره بابا تماسا رو چک می کنن ولی مثله اینکه هنوز دستشون به اس ام اس ها نرسیده! وگرنه مریض نیستن که دم به دقیقه قطعش کنن

سارا پنج‌شنبه 10 دی‌ماه سال 1388 ساعت 11:49 ب.ظ

این نکته ای که سرکار خانم نیره بهش اشاره کردن فوق العاده هم کلیدی بوده!!!قانون گائوس برای خط بار بی نهایت....وقتی طول خط محدوده نباید از قانون گائوس بری سارا!!!!!!!!!چرا سارا ...آخه چرا یه همچین اشتبا هی کردی؟!؟!دو نقطه خیلی عصبانی...

البته مینا جوون جا داشت به challenge ی که ما با هم سر خواص داشتیم هم اشاره می کردی...دو نقطه دیییییی!
ا ی بابا وضعیت تو که خوبه مینا ...منو بگو که قراره این ترم طعم شیرین افتادن رو حس کنم... دو نقطه ناراحت...

بودن یا نبودن .....مسئله این نیست...!!!مهم حضور تاثیر گذاره!دو نقطه جدی...

مینا جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:16 ق.ظ

نمی گم من وضعیتم بدتر از شماهاس!!!!! فقط میگم که و شرایط خیلی بدی دارم!!!!!
ولی خداییش اگه این ترم اگه مشروط نشم برای همه یه جعبه شیرینی میگیرم که البته به عنوان شیرینی تولدمم هست!!!!!!!!
چرا انقد فضا بد شده؟؟؟؟ راستشو بخوای یکی از یه دانشکده دیگه باهام دوست شده که خیلی بد مواقعی بهم سر میزنه!!!!! دقیقا زمانی که اوج مسائل سیاسیه!!!!! نمیخوام بدبین باشم دختر خوبیه ولی ه موقعی که اتفاقی میفته بهم زنگ میزنه و نظرمنو میخواد!!!!

پارسا جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:31 ق.ظ

داغ دلم تازه شد.
محاسبات چیزی حدوده ۱۶ جلسه تشکیل شده و من فقط ۱۵ جلسه غیبت کردم.
شیمی فیزیک دوشنبه میان ترمه و من درگیره پخش فیلمه نوارخونه ام.
تا امتحان میان ترم مقاومت نمی دونستم مقاومت چیه از اون به بعد فهمیدم رفرنس بیر جانسونه!
تاریخ اسلام ۸ تا غیبت باحال دارم!اونم با یه استادی که شیخه!
امتحانا هم که چی بگم...هر چی بگم هست ولی همش نیست...
اما جدی: واقعا ایام بدی رو تجربه میکنم.mhm بهترین دوستم بود.خیلی جای خالیش رو احساس میکنم.عذابم میده.

فرانک جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 05:32 ب.ظ

داغ دل من که تازه بود و تازه هست و تازه میمونه!!!!!!!!

فردا امتحان آز فیزیک 2 دارم و تازه همین 2 ساعت پیش فهمیدم اوضاع از چه قراره!

هیچ کدوم از آزمایشا خوب یادم نمیاد :-(((((((((((((

کاش همه استادا مثل قلی زاده مهربونم بودن!!!!!!!!!!!!

مینا جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:22 ب.ظ

میدونید من من میدونم که همش تقصیر خودمه!!!!!!
به طور مثال تابحال ندیدم کتاب استاتیک چی داره!!!!
سر کلاسای معادلات هم نرفتم وهمرو غیبت خوردم!!!!!
تاریخ اصلا نمیدونم در مورد چی میگه!!!!!!
شیمی فیزیک هم هی گفتم آسونه حالا باید بیاین ببینید چه جوری تو گل گیل کردم!!!!!!!!
زبان هم نمره میان ترمو کوئیزای سر کلاس گذاشت که جمعا ۳/. هم نمیشم!!!!!!!!
خواص هم که یکم بلدم ولی چیزی که هست نمیشه ازش نمره گرفت!!!!!
به نظرتون من مشروطیم حتمی نیست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

Abbas جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:23 ب.ظ

منم بازی!!

یک هفته می باشد که یک کلمه درس نخواندم همی! )):

بی خیال!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!1

خوبه عباس تو یه هفتس که درس نخوندی!!!! من از امتحانای میان ترم به بعد که البته فقط یکی بود یادم نمیاد جز مرور برای سر کلاس خواص کار دیگه ای انجام داده باشم!!!!!!!!

M3HDI جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 06:49 ب.ظ

بصیر راس میگه..اصن حواسم نبود!!حالا ایشالا دفه ی دیگه.اگرم خواستم یکی رو تو ذهنم بیارم یکی از بازیگرای هالیوودو تو ذهنم تجسم میکنم قلی زاده کیه؟(البته مرد)
بعدشم من فک می کردم وقتی طول یه چیزی رو میدن ینی محدوده ولی مثنکه این قضیه زیادم روشن نبوده که سرکار خانم نیره سر جلسه توضیح دادن و باز هم سر کار خانم سارا اشتباه تصور کردن:))آخه وقتی اون نکته ی (به قول سرکار خانم سارا) کلیدی رو داشت میگفت من برگشته بودم که سرکار خانم نیره رو ببینم که دیدم در حین گفتن اون نکته ی کلیدی سرکار خانم طیبه با تعجب و بهت خاصی به سرکار خانم نیره نگاه میکرد.سرکار خانم نیره هم وقتی به پایان اون نکات رسیدن ناگهان به سرکار خانم طیبه خیره شدن و با اون نگاهی که سرکار خانم طیبه به ایشون میکرد تا حدودی متوجه شدن که چه نکته ی ارزشمندی رو گوشزد کردند:))از نگاه سرکار خانم نیره اون لحظه می شد شرمساری رو به وضوح خوند...!در هر صورت....
نکنه ی بعدی در فرمایشات گرانقدر و گهر بار سرکار خانم میناست که من الان وقتی فکر میکنم که چه جوری تمام این نکات رو به عرضتون برسونم میبینم واقعا از اشاره به همشون عاجزم.ایشون دو خط که فرمایش میکنن یک کتاب میشه ازش تفسیر نوشت:))
من مدت ها که میومد بلاگ می گفتم چرا این سرکار خانم مینا پیداش نیست.گفتم شاید وقتی حمید اون جوری در رابطه با سرکار خانم ها گفت, بهش برخورده..حالا که دیدم پست گذاشته سخت در فکر فرو رفتم که آفتاب از کدوم طرف در اومده!!؟هر چی فکر کردم نفمیدم تا این که همین امروز که دیدم نوشته این ماه تولدمه و ... گفتم خودشه!پست گذاشته که همه بیان بهش تبریک بگن:))چقدر سیاست!!!!!حالا از اون بگذریم, شیرینیه مشروط نشدن با تولد یکی نیست!خواهش میکنم قاطی نکنین سرکار خانم مینا!:))
چقدر خوب شد گفتی:"دختر خوبیه" چون در غیر این صورت ممکن بود کسی یه فکر دیگه ای کنه!:)
به نظر من برای عوض کردن این جو که همه ازش ناراضین نباید انقد ناراحتیمون رو ابراز کنیم چون همینم موج منفیه!
به اطلاع دوست عزیزمون پارسا هم برسونم که اون طرحی که بنده رو وبلاگ گذاشتم و بر داشتین, شکر خدا انجام شد به خوبی و خوشی.

حمیدرضا H*H جمعه 11 دی‌ماه سال 1388 ساعت 09:40 ب.ظ

مینا از همین الان چهارده واحدتو انتخاب کن:-))
دعا کنید هیچوقت ماشین پلیس از روی تن خستمون رد نشه....مرسی.

Javad شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 12:12 ق.ظ

بابا حمید!!!
آدم داره به حرفای مهدی میخنده تو یدفه میای این وسط میگی:"دعا کنید هیچوقت ماشین پلیس از روی تن خستمون رد نشه..."
ازروتن سرحالمون رد شه خوبه؟
فقط من میخواستم درذیل فرمایشات دوستان یه نکته ای رو گوش زد کنم:
از اونجا که هواسرده ومثلا زمستونه،فک کنم شیرینی و آیس پک زیاد نچسبه؛اگه کسی پیشنهادی داره ازالان بگه که میناخانم تکلیفش برا تولدش روشن باشه وخودشو آماده کنه.
فک کنم ذرت مکزیکی(بزرگ) توسرما میچسبه؛نطردیگه ای هست؟
فقط لطفا مینا خانم زمان و مکان رو زودتر بگن که بچه ها برنامه هاشونو تنظیم کنن.
باتشکر.(ستاد مدیریت چتر بازی)

نه اونجوری دردمون میاد!!!

مجتبی شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:11 ب.ظ

are...zorat mexici kheili pishnahade khoobie.faghat tarikhesho zoodtar moshakhas konid ke khodemoono hamahang konim.man ke az hala chatram baze,donbale makane foroo migaradam!!!:d

مینا شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 04:00 ب.ظ

بیخود !! بیخود!!!!!!
چترهاتونو جمع کنید!!!!!!!!! آیس پک وشام وذرت و این جور چیزا نداریم!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!! بیخود دلتونو صابون نزنید!!!!!!!!!!! من گفتم به شرطها وشروطها!!!!!!!!!!!! اگه مشروط نشم که احتمال ۹۹٪ مشروطم اونموقع شاید براتون یه جعبه شیرینی خریدم تازه اونم شاید!!!!!!! به دلیل آنکه اولا ماه ؛ماه محرم است و من یک بار که در این ماه برای تولدم شیرینی خریدم معلم سوم دبیرستانم منو دعوا رد که کار اشتباهیه!! و من از اون زمان متنبه شدم و تصمیم گرفتم برای تولدم هیچ چیزی نخرم ! و دوما امسال خونواده من عزادارن و کلا تولد من تعطیله!!!!! سوما ...... هیچی!!!!!
خطاب به مهدی:
اگر دفعه دیگه حرفهای منو تفسیر اشتباه کنی و به من توهین کنی همین ۴ تا نظری هم که برات تایید میکنیم دیگه تایید نمکنیم!!!!!!!(به قول سردار احمدی مقدم دیگه اینبار شوخی نداریم و جدی عمل میکنیم))!!!
خطاب به حمیدرضا:
ببینم تو به جای همدردیته!!!!!؟؟؟؟ به جای اینکه بگه نه مینا مشروط نمیشی نگران نباش و........ میگی فکر ۱۴ تاش باش؟؟؟؟؟؟!!!!! واقعا که!!!!!!!
خطاب به جواد و مجتبی:::::
آخه من شما دو تا چی بگم؟؟؟؟!!!! بعدشم همونجور که مجتبی شیرینی تولدشو داد من هم همین کارو میکنم!!!! ما که از مجتبی شیرینی ندیدیم!!!!
بعدشم من این پستو گذاشتم که بگم چرا نیستم و باهام همدردی کنید نه اینکه بلای جونم بشید!!!!

Javad شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 07:00 ب.ظ

باشه هرجور راحتی!!!
پس این کادویی که با مشارکت بجه ها تهیه شده بود رو میندازیم تو جوغ آب....
حیف شد واقعا......

مهدی شنبه 12 دی‌ماه سال 1388 ساعت 08:06 ب.ظ

به تفاسیر من بی احترامی می کنی آخه....!!!؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟:)
همه دست و پا میشکونن من 4 کلمه برای وبلاگشون بنویسم!حالا که من این وقت گرانبهام رو اینجا صرف میکنم باید اینجوری بگین؟ نه بذار ببینم این خانم علامت تعجب چی میگه!!من خونم به جوش اومده الان! نه بذار ببینم..نه بمون شاید بازم جون بگیرم..نه برو میخوام که راحت بمیرم.. نه بشین... نه پاشو... نه نه نه بیا ... :) چت زدم!
هی قدر منو ندونید!!
من این حرفا اصن تو کتم نمیره!دوشنبه به ما شیرینی دادی که هیچی.ولی اگر شیرینی ندی ........ یه بار دیگه باز خواهش میکنیم!
همون ذرتی که جواد گفت هم خوبه.واسه منم لطفا با قارچ و پنیر باشه.بقیه ی دوستانم لطفا سفارش بدن.خجالت نکشن.خانم ربیعی از خانواده ی فوق العاده ثروتمندی هستن.پدرشون یه زمانی وزیر نفت بودن!عباس جان چی میل داری؟آقا حمید؟سارا خانم؟داش بصیر؟فرانک خانم؟و همه ی دوستانی که اینجا هنوز کامنت نذاشتن..
راستی یه سری از بچه ها اصن از بلاگ محو شدن!من همش باید اینجا حاضر غایب کنم!الان ممد رفیعی و علی خواجه اصن نیستن.آقا احسانم که یه بار فقط مارو منور کردن.بابا انقد واسه ما ناز نکنید:)

شماها اصلا میدونید تولد من کی هست که حالا انقد شکمتونو صابون زدید؟؟؟؟؟؟؟!!!
در ضمن یه ضمن یه بار دیگه به من توهین کنی (خانم علامت !) خودم حالتو میگیرم!
از این به بعد هم اصلا قهر میکنم و علامت ! نمیذارم.....
دیگه هم براتون پست نمیذارم نظراتتم تایید نمیکنم شیرینی هم بی شیرینی
گفتم که: من تا بحال شیرینی تولد کسی رو نخوردم که حالا بخوام شیرینی بخرم
البته میتونبد همتون برید ذرت بخورید و با خیال و رویای اینکه من پولشو بدم سر کنید

فرانک دوشنبه 14 دی‌ماه سال 1388 ساعت 03:49 ب.ظ

مینا جوووووووووووووون هر چی عجز و لابه و از این چیزا کنی فایده نداره بچه های

متال تو این چیزا کوتاه نمیان!تازه خیلیم کم توقعیم که سفارش ذرت دادیم!!!!!!!!

مال من علاوه بر قارچ و پنیر فلفلشم زیاد باشه!:-)

صبا سه‌شنبه 15 دی‌ماه سال 1388 ساعت 01:15 ب.ظ

مینااااااا ... منم ذرت !!! :(((

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد